سلام، من شلغمم! یه شلغم، نه این‏که شغلم شلغمیه یا خودم شلغمیم و یا اخلاق شلغمی دارم، شلغمم ...

می‏دونم که همه منو می‏شناسند! هم خودمو هم تیر و طایفه‏مون رو. حالا اگه نمی‏شناسید بمونه بعدها مفصل‏تر خودمو معرفی می‏کنم، وقت بسیار است.

راستش ما تو یه رو +ستا زندگی می‏کنیم، این اواخر، اینجا یه چیزی اومده بهش می گن "این‏ تر‏ نت"! همه هم می‏گن این تر نت ولی نشونش نمی‏دن، این! خوب کدوم تر نت؟ جواب نمی‏دند، میخندند! عجب آدمایی پیدا می‏شن! والا با این نونآشون.

ما هم که چند سالی هست که رفتیم تو خرقه "بیکار الشلغمیه جامعه بزرگ سبزی‏جات" روستامون، گفتیم حیف ماست یه کاری نکنیم تا همه از استعدادهای ما محروم بمونند و ما هم شلغم ناشکفته بمونیم!! خلاصه از درد مردم و بیکاری و غصه‏ی نون شب و علافی و بقیه درد و مرضای که همه ی "میرزا وب‏لاگ‏بنویس ها" بهش مبتلا شدند ، ما هم که دست نداشتیم (چون شلغمم) با ته ریشمون به قلم شدیم!! یعنی ریشه به قلم شدیم. حالا چی باید نوشت و چه‏جوری بنویسیم و چیزآی دیگه مربوط به میرزا‏بنویسی وب‏لاگ بمونه که باید یاد بگیرم. راستی اگه دست‏خطم بده شما ببخشید. کار شلغمیه دیگه حرجی بهش نیست!

بترکم چقدر حاشیه می‏رم!

رو +ستای ما خیلی بزرگه آخه من هنوز همه‏جاش رو ندیدم! چه ربطی داره نمی‏دونم (خودبزرگ شلغم‏بینی)!!

یادم میاد اون روزی که یه آدم فولون فولون شده دستشو انداخته بود توی موهای بلند از خاک بیرون زده‏ام و داشت زورآ زور منو از خاک در میاورد، من شلغم 5 سال داشتم! آآآه چه روز سختی، زیر خاک خیلی خوب بود تاریک تنها زیر 3 لایه خاک! همه‏چی جور بود همه چیزآی خوب پیش بابا تراب!

خلاصه اون یارو ما را انداخت توی چیزی که بعدا فهمیدم بهش می‏گن گونی! برای کسای که زیاد سرو صدا می‏کنند! توی گونی پر از شلغمای مثِ خودم بود. تا قبل از این که برم دا +نش +... همون‏جا 50 شست‏سالی نشسته بودمو منتظر...